اشاره
یادش بخیر و نامش گرامی باد!
آیت الله خزعلی(ره) از باقیماندههای نسل سلحشوران از قبیله ایمان و رستگاری بود که از میان ما رفت؛ میخهای محکمی که سهمی در نگهداری زمین در تلاطم و طوفان داشتند و با رفتنشان به قول رسول مکرّم اسلام(ص)، رخنهای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد میشود.
«إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَه؛1
هنگامی که عالمی میمیرد، شکافی در اسلام ایجاد میشود که تا قیامت آن را چیزی نمیتواند پر کند.»
خداوند ایشان را با مولایش حضرت امیرالمؤمنین (ع) محشورکند؛ انشاء الله. محبّتهای این بزرگوار، طیّ همه سالهایی که بر موعود گذشته، فراموششدنی نیست. آنچه در پی میآید، متن سخنرانی آن عالم عزیز در جمع خانواده بزرگ موعود، در چهاردهمین سال از فعّالیت مؤسّسه فرهنگی موعود بود که تقدیم عزیزان میشود. برای شادی روحشان صلوات.
[این جانب] به مناسبت ماه شعبان تبریك عرض میكنم؛ ماه رسول الله(ص) و ماهی كه به وسیله كرامت در برگرفته شده است؛ «حفّ بالكرامـه.»
چهار، بلكه پنج مولود عزیز در این ماه تولّد یافتهاند؛ سردار شهیدان و رئیس شهداء، حضرت ابیعبدالله(ع) و برادر شهیدش ابوالفضل العبّاس(ع) و [امام سجّاد(ع)] صاحب قرآن صاعد (بالا رونده). پنجاه و چهار دعای «صحیفه سجّادیه» كه انسان را متحوّل میكند و جوان عزیزِ امام حسین(ع)، حضرت علی اكبر(ع) و نیمه شعبان، میلاد مردی كه محقّق كننده هدف قیام همه انبیاست كه [همانا] برپا شدن عدل الهی در بین مردم بوده است كه هر ذی حقّی به حقّ خودش برسد. خداوند متعال فرموده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛2
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها كتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عدل)) را نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام كنند.»
قبل از اینكه حكومت اسلامی تأسیس شود، حكم شاه و سلطان [ظالم]، همطراز حكم خدا به جامعه تلقین میشد. در قالب شعر تعلیم میدادند: چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه و گفته میشد:
واجب آمد برای ما شش حق
اوّلش حقّ واجب مطلق
بعد از آن حقّ مادر است و پدر
و آنِ استاد و شاه و پیغمبر
یعنی باطل را لابه لای حق جا داده بودند؛ امّا امروز، آنهایی كه سردمداران جهانند، به كذب ادّعا درباره حقوق بشر رسوا شدهاند. بچّهها هم خوب میفهمند كه «انگلیس» و «آمریكا» خبیثند و چیزی جز مادّیات و غارت كردن مردم به هر وسیله ممكن نمیفهمند. طبیعی است كه این جوانان و مردم، دست به سوی خدا بالا میبرند كه آیا دنیا نجاتدهندهای دارد كه دنیا را از عدل و داد پر كند، همان طور كه از ظلم و بیداد لبریز گشته است؟
حضرت امام زمان(ع) در دنیای لبریز از ظلم، قیام میكند. به علاوه اینكه [ظهور] ابزار لازم دارد. اگر امام زمان(ع) از كنار كعبه بانگ بر آورند كه «أنا بقیـّهالله»، باید چنان باشد كه همه آن ندا را به زبان خودشان بشنوند. امروز [اینطور است،] اگر در گوشهای از گوشههای جهان صدایی بلند شود، همه میشنوند. پس هم ابزار باید در اختیار قرار بگیرد و هم روحیه مردم آماده [پذیرش] باشد.
و همه دیدند كه [در عصر ما] مردی از گوشه «خُمین» حركت كرد و شجاعت به خرج داد و [قلبها را] تكان داد. چنانچه شیفتهاش شدند، [چنانكه حتّی] بچّه سیزده ساله چیزی جز فداكاری نمیفهمید؛ چنین روحیهای باید [در رهبری] باشد كه مردم را تكان بدهد. رعبش چنان بود كه موقعی كه صحبت میكرد، سلمان رشدی [مرتد] در انگلستان تكان میخورد. او نمونهای از منتظران امام زمان(ع) بود كه وعده الهی برای برپایی عدل موعود و جامعه عدالت محور جهانی است و هر وقت بیاید، یك ماه قبل از او، رعبش در دل دشمنان اسلام میافتد.
٭٭٭
من ابتدا از این موعودنامه و برادران عزیزی كه در این وادی كار میكنند و هر ماه مردم را به یاد امام مهدی(ع) میاندازند، خرسند و متشكّر هستم. این كار باید به صورت شبانهروزی صورت بگیرد. ما باید هر صبح به یاد امام عصر(ع) دعا بخوانیم:
«خدایا! از همه مؤمنان در شرق و غرب عالم درود و صلوات به مولایم صاحبالزّمان(ع) برسان.»3
امام زمان(ع)؛ همه كاره عالم
جملهای را از یكی از تشرّفات كه در یكصدمین شماره ماهنامه موعود نقل شده، بیان میكنم: شخصی به حضور یكی از یاران حضرت مهدی(ع) تشرّفی پیدا میكند و حاجاتی میخواهد، آن فرد به وی میگوید: این دعا را بنویس:
«یا محمّد یا عليّ یا فاطمـه یا صاحبالزّمان أدركنی و لا تهلكنی»؛
این جمله به لحاظ ادبی اشكال دارد. چون خطاب به سه نفر است، باید فعل آن جمع آورده شود: «أدركونی و لا تهلكونی» برای آن شخص نیز این اشكال طرح میشود كه چطور چنین چیزی ممكن است؟ آن فرد شریف كه دعا را نقل كرده، میفرماید: همین درست است [؛ زیرا در حال حاضر اداره كننده عالم فقط حضرت امام زمان(ع) هستند] و دیگر اسامی برای توسّل به آن حضرت(ع) است. بعد آن شخص، این عبارت را نزد كسی كه قبلاً طور دیگری نوشته بوده، مرحوم بیدآبادی، میبرد و او نیز فوراً اصلاح میكند. معنای این جمله آن است كه كسی كه كار میكند و فعّال است، حضرت بقيّـه الله، ارواحنا فداه، است.
من میخواهم بگویم كه امامان معصوم(ع) این معنا را در دعاهای متعدّدی به ما یاد داده بودند؛ امّا ما از آن غفلت كردهایم؛ در «دعای افتتاح»، «دعای ندبه» و... .
در دعای افتتاح كه برای ماه مبارك رمضان است، راجع به [وصف] پیامبر خدا(ص) و یازده امام معصوم(ع) تنها یازده سطر بیان شده؛ ولی برای امام عصر(ع) بیست و یك سطر آمده است. البتّه به طور مسلّم، پیغمبر(ص) و علی(ع) از نظر فضیلت بر حضرت مهدی(ع) مقدّمند؛ با وجود این، درباره همه این معصومان(ع) یازده سطر و تقریباً دو برابر آن برای امام عصر(ع) بیان شده است.
در دعای ندبه نیز كه هر جمعه میخوانیم، چهل و نه و نیم سطر به تمام انبیا، اوصیا، پیغمبر اكرم(ص) و آل پیامبر(ع) اختصاص دارد كه بیست سطر آن ویژه امیرالمؤمنین(ع) است؛ امّا درباره امام عصر(ع) شصت و دو و نیم سطر نقل شده است؛ یعنی اینكه امروز همه كاره عالم امام زمان(ع) است؛ آنها عزیزند، بعضیاشان بر آن حضرت مقدّمند؛ ولی امروز، كار به دست آن حضرت(ع) باشد، موقعی كه كار دست امام حسن(ع) است، امام حسین(ع) اظهارنظر نمیكند؛ [امام حسین(ع) میفرماید:] «من تابع تو هستم. وليّ دوران تویی. اگر صلح بكنی، صلح میكنیم. بجنگی، میجنگیم.»
موقعی كه یك وليّ روی كار است، وليّ دیگر تابع او است و امروز نوبت وليّ عصر(ع) است؛ اگر به پیامبر(ص) و سایر معصومان(ع) توسّل بجویید آن را به وليّ عصر(ع) ارجاع میدهند. پس این مطلب [ذكر شده در تشرّف مذكور] را به ما یاد داده بودند؛ امّا غافل شده بودیم. این [ویژگی] از نظر مادّه و الفاظ بود.
به لحاظ معنایی و محتوایی نیز اگر دقّت كنیم، مشاهده میكنیم كه در پایان ادعیه مذكور میفرماید:
«اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا؛
بار خدایا! به واسطه او پراكندگیامان را بر طرف كن و به واسطه او گسیختگیمان را دور كن و پریشانیامان را بدو پیوست كن.»
در پایان دعای افتتاح همه امورمان را «به واسطه او»، یعنی به وسیله وليّ عصر(ع) از خدا طلب میكنیم. پس این نكته را در هنگامی كه دعا میخوانیم، در نظر داشته باشیم:
«بار خدایا! ... كمی ما را بدو زیاد كن و خواری ما را بدو عزّت بخش و نداری ما را بدو توانگری ده، بدهی ما را به وسیله او بپرداز و فقر ما را بدو جبران كن و شكاف و تفرقه ما را بدو برطرف كن و سختی ما را بدو آسان كن و چهرههای ما را بدو سفید گردان و گرفتاران ما را بدو رها كن و خواستههای ما را بدو روا كن و وعدههای ما را بدو تحقّق بخش و دعای ما را بدو مستجاب كن و خواهشهای ما را به وسیله او عطا كن و به وسیله او ما را به آروزهای دنیا و آخرت برسان و به وسیله او، بیش از آنچه ما خواهانیم به ما بده، ای بهترین درخواست شدگان و گشاده دستترین عطا كنندگان! سینههای ما را با ظهورش شفا بخش و به وسیله او عقده دلهای ما را بر طرف كن و ما را بدو، بدان حقّی كه مورد اختلاف است، به اذن خود، راهنمایی كن كه به راستی، تو هر كه را بخواهی به راه راست هدایت میفرمایی و به دست او ما را بر دشمنانت و دشمنانمان نصرت ده، ای معبود بر حق! آمین.»
[پرسش این است] ما كه نام همه معصومان(ع) را برده بودیم، چرا فقط برآمدن حاجاتمان را از آن حضرت میخواهیم؟ [به همان دلیل كه گفته شد] [نكته سوم اینكه] دعای ندبه را كه میخوانیم، اوّل میگوییم:
«أین... أین...؛ كجاست... كجاست...»
بعد میگوییم:
«بأبی أنت؛ جانم به فدایت!»
در دعای افتتاح رنجهای درونی جامعه خودمان را بیان میكنیم؛ امّا دعای ندبه، بیان رنجهای برونی (جهانی) است.
«كجاست آن كسی كه برای ریشه كن كردن ستمگران آماده شده است و كجاست آن مایه امید برای از بین بردن ستم و تجاوز؟ كجاست آنكه ذخیره شده برای نو كردن فریضهها و سنّتها و... كجاست آن در هم شكننده شوكت زورگویان؟ كجاست ویرانكننده بناهای شرك و دورویی؟... كجاست نابود كننده سركشان و متمرّدان؟»
آن امام عدل(ع) است كه ریشه ظلم و بیداد را محو میكند. در این فراز از دعا، بیست و نه نوبت میگوییم: «كجاست؟» و بیست و یك نوبت میگوییم: «بأبی أنت و امّی؛ پدر و مادرم به فدایت باد!» بعد از آن میگوییم: «بنفسی أنت؛ جانم به قربانت!» تو آن غایبی هستی كه در میان ما زندگی میكنی.
امام زمان(ع) هدایتكننده قلبها
بارها در سخنان امام خمینی(ره) آمده است كه به بركت امام زمان(ع) این كار صورت گرفت، آن حضرت(ع) پشتیبان مردم است، قلبها را ارشاد میكند، متوجّه میكند و به دل میاندازد كه این كار را انجام بدهید. او به لبها میاندازد و عدهای را گرد میآورد و آنان را محكم و تزلزل ناپذیر میسازد. من در اینجا میخواهم دو نمونه از این محكم كردن [قلب]ها را ذكر كنم: شاه میخواست به دیدن آیتالله بروجردی(ره) برود. آقای بروجردی گفته بودند، اینكه او بیاید و من در مقابل او برخیزم، درست نیست؛ او مردی شرابخوار و مزدور اجنبی است. من در اندرون خانه میایستم و بعد از آنكه آمد، بر او وارد میشوم. شاه وارد شد و علمایی كه در آن مجلس بودند، طبق دأبی (روشی) كه داشتند، برمیخاستند؛ امّا دیدند یك سيّد نشسته است؛ همه برخاسته بودند؛ ولی آن یك سيّد نشسته بود. بعداً كه امام خمینی(ره) به مرجعيّت رسیدند، شاه پرسیده بود: این سيّد كیست؟ در جوابش گفته بودند: این همان است كه آن روز برنخاست.
و نمونه دیگر اینكه، امام(ره) به شاه فرمان دادند كه مراعات دین را بكن. شاه پاسخ داده بود: از خدا میخواهم شما ارشاد عوام بكنید. امام خمینی فوراً به او نوشتند: چون گفتهای ارشاد عوام بكنید، به تو و دولتت میگویم... .
یعنی تو و دولتت عامیتر از همه هستید. این قوّت رشد چشمگیر در این انسان بزرگ، از كجا سرچشمه میگیرد؟
ایشان در «پاریس» مصاحبهای داشتند، فرمودند: فردا جمعه است یك ساعت مصاحبه را به تأخیر بیندازید. جمعه برای غسل جمعه و ناخن گرفتن و خواندن دعای ندبه است.
میگوییم:
«هَلْ إِلَيْكَ يَا بْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقی، هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِغَدِهِ فَنَحْظی؛
آیا ای فرزند احمد راهی برای دیدار تو هست؟ آیا روزگار ما به تو متّصل خواهد شد تا از فردای آن بهرهمند شویم؟»
یكی از حظوظ (لذّتهای) زندگی بنده دیدن دو نفر بود؛ یكی میرزا مهدی اصفهانی و دیگری امام خمینی(ره).
میرزا مهدی اصفهانی، حضرت مهدی(ع) را در مكاشفه میبیند كه شال سبزی به كمر بسته و رویش نوشته است:
«طلب المعارف من غیر طریقنا اهلالبیت مساوقٌ لإنكارنا؛
اگر معارفتان را از غیر مكتب ما طلب کنید، ما را انكار كردهاید.»
چنان از این سخن تحت تأثیر قرار میگیرد كه همه «مشهد» را تكان میدهد و میگوید فلسفه و عرفان را بخوانید؛ ولی اینها پایه نیستند. پایه معارف اهل بیت(ع) از خود ایشان است.
من در طول عمرم، بزرگانی را درك كردم؛ یكی میرزا جواد آقای تهرانی، از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی است. او به قدری والا بود كه من كسی را خودْ كشتهتر از او ندیدم. وصيّت كرد كه برایش مراسم روز سوم و هفتم و چهلم و سالگرد نگیرند و برایش سنگ قبر نگذارند [الآن قبرش سیمانی است]. به ایشان گفتند، برای شما نزدیكترین جاها را به قبر مطهّر حضرت رضا(ع) قرار میدهیم. فرمود: از قبر هارون به امام نزدیكتر میشود؟ من را هر جا باشد ـ ولو در بیابان ـ دفن كنید.
از اشخاص ضدّ انقلاب با ایشان تماس گرفتند و گفتند: اینقدر درباره امام خمینی(ره) صحبت نكن تو را میكشیم. گفته بود: من ساعت 7 صبح از كوچه مستشار به سمت «مسجد حاج ملّا حیدر» حركت میكنم. آن موقع بیایید كه من به بهشت برسم و شما هم گرفتار نشوید. آن موقع خلوت است، میتوانید فرار كنید.
فرد دیگر، مرحوم آقای لطیفینسب است كه سال گذشته فوت كرد و مدیر هیئت امنای «مسجد جمكران» بود.4 در اوایل تحصیل، در «مدرسه حاج حسن» با هم بودیم. آن موقع ما ماهی 25 تومان داشتیم كه ارزشمند بود. آقای لطیفی30 تومان داشتند كه از «تهران» برایش میفرستادند. یكی دو ماه نیامد و هر چه داشت فروخت و دیگر هیچ نداشت. هوا یخبندان بود. با آب، سحری میخورد و با آب، افطار میكرد. سه روز، افطار و سحریاش با آب بود. روز سوم میگوید: خیلی بیحال شدم. خود را به سختی به اتاق رساندم تا شاید موقع نماز مغرب رمقی پیدا كنم و نماز بخوانم. ناگهان دیدم كلید برق را زدند. دو نفر وارد شدند [یك نفر ایشان حضرت صاحبالامر(ع) بودند].از او خواستند كه چای درست كند. گفت: حتّی زغال هم ندارم. یكی از آن دو گفت: یك بسته زغال در پستو هست. مشتی چای هم داد تا چای درست كند. بعد به آن نفر همراه گفت: نان و كباب بگیر و بیاور. به من گفت: در گرفتاریها نماز جعفر طيّار بخوان. لازم نیست 300 بار تسبیحات اربعه را در خود نماز بخوانی، بگذار بعد بخوان [بعد دیدیم روایت هم به این مضمون داریم.] این پول را زیر پتو بگذار و بدان كه دیگر فقر به سراغ تو نخواهد آمد. كباب آوردند و خوردند. آقای لطیفی میگفت: خجالت میكشیدم به دهان حضرت(ع) نگاه كنم؛ امّا میدیدم تناول میكنند. مقداری كباب زیاد آمد. فرمودند: این را ببرید برای دوست ما، میرزا مهدی اصفهانی. تا این را گفت، من گفتم: منزلش كوچه «حوض لقمان» نبود؟ فرمودند: چرا. بعد آقا رفتند و تا پارسال كه مرحوم لطیفی زنده بود، زندگی بسیار منظّمی داشت. آن زمان در درس آیت الله میلانی شركت میكرد و گفتهاند به درجه اجتهاد هم رسیده بود. ایشان صبح كباب را به در منزل میرزا مهدی اصفهانی میبرد. میرزا مهدی دم در میآید و میپرسد: كباب كجاست؟ آقای لطیفی میگوید: كباب چی؟ گفتند: آقا خودشان اینجا بودند. مطالب خیلی روشن و تأییدات فراوان است.
بزرگان همه سرمست حضرت(ع) بودند. شیخ بهایی میگوید:
مقصود من از كعبه و بتخانه تویی تو.
بابا طاهر میگوید:
عزیزم كاسه چشمم سرایت
میان هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم كه ناگه پاگذاری
نشیند خار مژگانم به پایت
هر روز به یادش باشید. دعای عهد و صلوات (زیارت) صبح حضرت(ع) را بخوانید. همه كاره ما ایشان است.
مجدّداً از دستاندركاران مجله موعود تشكّر میكنم كه هر ماه مردم را به یاد حضرت میاندازند. چند بار خود مسئولان مؤسّسه برای جا و مكان مشكل داشتند، با اشاره حضرت مشكل حل شده است.5 حتماً دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانید. نمیگویم حتماً 54 جمعه؛ امّا ترك نشود.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا؛
فدایت بشوم که هر چند غایبی، ما را تنها نگذاشتهای.»
در دعای ندبه عرضه میداریم:
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا؛
دوری؛ ولی دور نیستی و در میان ما هستی.»
مرحوم آقا سيّد حسین كرمانشاهی، دهه محرّم را در خانهاش روضه میگرفت. روزی ناشناسی در بین جمعيّت بود كه گفتند این با غیب سر و كار دارد. پرسید: شما با غیب سر و كار دارید؟ ناشناس اوّل انكار كرد. خیلی كه اصرار كرد، گفت: فی الجمله بیخبر نیستیم. گفت: بگو آیا روضه ما مورد نظر حضرت وليّ عصر(ع) هست یا نه؟ فردا آمد و گفت: بله. مورد نظر است و یك روز هم خود حضرت(ع) به مجلس شما تشریف فرما میشوند. كدام روز، نمیدانم. امشب خبر میگیرم. فردا خبر آورد كه روز تاسوعا دو ساعت از آفتاب گذشته، ایشان با 4 نفر میآیند و تو چای به ایشان تعارف میكنی، ایشان میفرمایند: خودشان چایی آوردهاند. مشغول كارت باش. تاسوعا خود را آماده كرد. با لباس مرتّب و نظیف. صبح به مجلس آمد، دو ساعت از آفتاب گذشته بود، دید 4 نفر آمدند. همان جا نشستند. گفت: چایی بیاورم؟ فرمودند: چایی آوردند. مشغول كارتان باشید. با اینكه منبریها در روز تاسوعا فقط از حضرت اباالفضل(ع) روضه میخوانند، امّا آن روز، منبری فقط از حضرت صاحب الزّمان(ع) صحبت كرد. منبری دوم همین طور، منبری سوم نیز كه من او را میشناختم و از دنیا رفته است، همین كه بر منبر نشست حمد و ثنا نخوانده گفت: ای گمگشته در بیابانها ... [حضرت و همراهانشان] بعد از ساعت مقرّر، از جلسه خارج شدند.
[آقا] به مجلس ما میآیند، به كارهای ما سر میزنند، اعمال ما را میبینند و برایمان دعا میكنند.
انشاءالله كه مجلس پر فیضتان ادامه داشته باشد و این ماهنامه هم پرمایهتر شود كه خوب جديّت میكنند؛ خداوند همه را تأیید بفرماید.
پینوشتها:
1. برقى، احمد بن محمّد، «المحاسن»، قم، دار الكتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1371 ق.، ج 1، ص233.
2. سوره حدید (57)، آیه 25.
3. «مفاتیح الجنان»، زیارت امام زمان(ع)، بعد از نماز صبح.
4. درباره آشنایی بیشتر با زندگانی مرحوم لطیفینسب، ویژهنامه نیمه شعبان ماهنامه موعود (سال 1387) را بخوانید.
5. تفصیل این مطلب در شماره 100 مجله و با عنوان «داستان موعود» آمده است